آموزش

تاریخچه پول؛ روند تکامل از پول کالا تا پول های رمزنگاری شده

در تاریخ تکامل، انسان ها از همان ابتدا تجارت می کردند؛ آن ها چیزهایی رو که نمی خواستند با چیزهایی که نیاز داشتند معاوضه می کردند. به مرور زمان و با شکل گیری یکجانشینی، انسان ها به سمت تخصص گرایی حرکت کردند. به این معنی که هر قبیله در انجام یک سری کارها تخصص داشت و قادر به انجام باقی کارها نبود.

عده ای کشاورزی می کردند و عده ای دامداری، عده ای به تولید لباس مشغول بودند و عده ای در ساخت اسلحه متخصص بوند و تهاتر یا مبادله کالا به کالا در بین قبایل انجام می شد. اما در این مدل مبادلات مشکلی وجود داشت، به عنوان مثال اگر کسی که کفش درست می کرد غذا می خواست، ولی کسی که دام داشت کفش احتیاج نداشت، تکلیف معامله چه بود؟ ضعف های این مدل مبادلات باعث شد تا انسان ها به فکر راه حل جایگزین باشند؛ از این رو به مبادله از طریق جسم سوم روی آوردند.

نمک به عنوان یکی از گزینه ها، به عنوان پول کالا مورد اسفاده قرار گرفت. در وضعیت جدید هرکسی چیزی احتیاج داشت آن را با نمک مبادله می کرد و شخص فروشنده هم می توانست با نمکی که به دست آورده کالای دیگری بخرد که واقعا نیاز دارد.نمک ویژگی هایی داشت که توانست سال ها به عنوان جسم سوم در معاملات مورد استفاده قرار بگیرد.

ویژگی نمک این بود که در آن زمان استخراج آن کار دشواری بود و به علاوه برای جلوگیری از فساد غذا، همه به آن نیاز داشتند. بعدها با گسترش مبادلات از طریق نمک، انسان ها متوجه شدند نگهداری حجم زیادی از نمک به عنوان یک کالای با ارزش مشکلات و دردسرهای زیادی دارد؛ از جمله اینکه ممکن بود بر اثر بارندگی و شرایط نامناسب نگهداری، تمام سرمایه یک نفر از بین برود.

اینجا بود که انسان ها مجددا به دنبال حل مشکل برآمدند وکالاهای دیگری از جمله صدف دریایی به عنوان راه حل به کار گرفته شدند، اما نقاط ضعفی داشتند که نیازهای مبادلاتی را به طور کامل پوشش نمی دادند.

در این سیر تکامل نهایتا طلا توانست به عنوان یک پول کالا با ویژگی های برتر، جایگاه خود را در مبادلات پیدا کند. طلا، به عنون یک شی واسط، اولا نایاب بود و استخراجش کار ساده ای نبود وثانیا از لحاظ تقسیم به مقادیر کوچک تر و شرایط نگهداری دارایی هیچ محدودیتی نداشت.

به مرور زمان که طلا و سایر فلزات گرانبها به شکل سکه درآمده و برای تجارت مورد استفاده قرار گرفتند، افراد متوجه شدند جابجایی مقادیر زیاد سکه، با ریسک حمله راهزنان روبرو است. بنابراین نیاز به ایجاد یک سیستم امن مالی به خصوص از سمت بازرگانان شدیدا احساس می شد، از این رو پای حواله ها به عنوان مکانیزمی برای ایجاد امنیت دارایی و سهولت معاملات به کار گرفته شدند.

این مکانیزم به این صورت بود که افراد، سکه های طلای خود را به معتمدین شهر می سپردند و در ازای آن یک حواله کاغذی دریافت می کردند. در این حواله تعداد سکه هایی که فرد به امانت گذاشته بود نوشته می شد، سپس او می توانست به معتمد دیگری در شهر مقصد مراجعه کند و طلب خود را وصول نماید. معتمدین شهر ها چند ماه یک بار یکدیگر را ملاقات و حواله ها و اسناد را حسابرسی می کردند.

رفته رفته با افزایش مراجعات به حواله داران و نیاز مکرر به نقد کردن حواله ها، مردم دریافتند که به جای مراجعه مستقیم به معتمدین و نقد کردن حواله، می توانند حواله را پشت نویسی کرده و آن را به فرد فروشنده انتقال دهند.

با شیوه جدید کمتر کسی برای نقد کردن حواله به سراغ حواله داران می رفت؛ ب طور مثال اگر در شهری معادل 1000 سکه حواله صادر شده بود، به ندرت بیش از 50 سکه مورد نیاز بود. کم کم معتمدین شهر‌ها به این نتیجه رسیدند که سکه‌ها پیش آنها مانده و سرمایه‌ی راکدی دارند که دیگر مورد نیاز نیست، بنابراین برای استفاده از این سرمایه طمع کردند.

معتمدین گاهی از اوقات از سکه‌های مردم خرج می‌کردند و اقدام به سرمایه گذاری می کردند و گاهی اوقات هم به پشتوانه اعتبارشان، حواله بدون پشتوانه می دادند. اما مشکل از جایی شروع می شد که بر حسب تصادف، بخش اعظم حواله های یک معتمد نیاز به نقد شدن پیدا می کرد، اما موجودی خزانه او کم تر از نیاز مردم بود. این خبر کم کم در شهرهای دیگر هم می پیچید و مردم اعتماد خود را به معتمدین از دست داده و برای نقد کردن حواله های خود به خانه معتمدین هجوم می آوردند.

بعدها با پیشرفت تمدن و ایجاد نهادهای رسمی تر، مفهومی به نام بانک شکل گرفت؛ در واقع بانک ها نقش معتمدین سابق را ایفا می کردند. با شکل گیری بانک و ایجاد پول کاغذی، مکانیزم حواله داری جای خود را به مکانیزم چاپ اسکناس در ازای ذخیره طلا در خزانه بانک داد. از آنجا که مشکلات سیستم حواله داری اعتماد مردم را خدشه دار کرده بود، بانک های مرکزی نیز به عنوان نهاد های نظارتی شکل گرفتند.

این نهاد ها مراقب بودند تا دیگر بانک ها ارزش پول را حفظ کرده و اسکناسی که در اختیار مردم قرار می‌دهند متناسب با پشتوانه‌ موجود در خزانه آن ها‌ باشد. برای این منظور همواره بخشی از دارایی بانک ها، نزد نهاد نظارتی بلوکه می شد تا اعتماد مردم نسبت به بانک ها حفظ شود.

به علاوه با گسترش تجارت میان بازرگانان کشورهای مختلف، وظیفه بانک های مرکزی این بود که با اجرای یک مکانیزم جلب اعتماد، تلاش کند که بازرگانان  کشورهای مختف پول آن دولت را به رسمیت شناخته و مبادلات خود را از آن طریق انجام دهند.

برای این منظور بانک مرکزی هر دولت یک نرخ ثابت مشخص تعیین و اعلام می کرد هرکس اسکناس چاپ شده‌ کشور ما را به بانک تحویل دهد، معادل X گرم طلا به او تحویل می دهیم. این شکل از پول در اقتصاد تحت مفهومی به نام پول نماینده یا  Representative Moneyنامیده می شود. پول نماینده، یعنی پولی که به نمایندگی از شمش ها و سکه های طلای خزانه بانک، به شکل اسکناس کاغذی درآمده و مورد معامله قرار می گیرد.

بسیاری از دولت‌ها به دلیل شرایط بحرانی همچون جنگ جهانی، در مقاطعی اعلام کردند که حاضر نیستند در قبال دریافت اسکناس‌ها، به صورت بی‌قید و شرط به افراد طلا تحویل دهند. به علاوه مشکلاتی از جمله کشف ذخایر جدید طلا باعث می شد که هر بار، ارزش نسبی طلا و نسبت قدرت اقتصادی کشورها به هم بخورد. در این مقطع زمانی، نرخ طلا یک نرخ محاسبه‌‌ای بود و دولت‌ها بر اساس برآوردی از وضعیت بازار، پشتوانه‌ی طلا و ارز موجود در بازار، آن را تعیین می‌کردند.

به تدریج و با چالش هایی که در حفظ تعادل بازار برای دولت ها به وجود آمده بود، از دهه‌ی 70 میلادی استاندارد طلا توسط دولت‌ها کنار گذاشته شد و رابطه بین ارز ملی و طلا قطع شد. این اتفاق را به نحوی می توان نقطه عطفی در تاریخ پول دانست، زیرا از این پس مفهومی تحت عنوان پول فیات یا پول بی‌پشتوانه به صورت رسمی شکل گرفت.

این روال دقیقا همان مکانیزم فعلی کشور ها در عرضه ارز ملی است. با این شیوه دولت، عرضه‌ و مدیریت ارز ملی را بر عهده دارد و بسته به نیازهای خود، اسکناس چاپ می‌کند و بازار هم به معامله‌ی طلا می‌پردازد. با این توصیفات اگرچه سال هاست بحث پول و پشتوانه پولی به کلی تغییر کرده اما هنوز هم عده ای به اشتباه تصور می کنند معادل اسکناس هایی که در دست دارند و یا اعداد و ارقامی که در حساب بانکی خود پس انداز کرده اند، بانکی در نقطه‌ای از جهان، طلا یا پشتوانه‌ی فیزیکی دیگری را نگهداری می‌کند.

ذکر این نکته حائز اهمیت است که قدرت پول های واقعی در سراسر جهان صرفا به این دلیل است که دولت ها مسئولیت آن ها را به عهده گرفتند و با به کارگیری سیاست‌های مختلف، از جمله کنترل نرخ بهره، تصمیم گیری درباره میزان عرضه‌ی پول و کاهش و افزایش هزینه‌های خود، ارزش این پول ها را حفظ و مدیریت می کنند.

از جهت دیگر بحث پذیرش عمومی این ارزها مطرح است، یعنی تا زمانی که افراد فکر می کنند دلار و یورو و سایر ارزهای فیات ارزش دارند، از طریق آن معامله می کنند، چون می دانند که افراد دیگری هم پیدا می شوند که آن را بپذیرند و به همین شیوه پول دست به دست می شود. اما اگر لحظه ای در بازی دست به دست شدن، ارزش آن پول زیر سوال برود، اسکناسی که در دست شماست تنها حکم یک کاغذ پاره دارد.

اگر پول واقعی را پولی در نظر بگیریم که دولت ها مسئولیت آن را برعهده گرفتند، بنابراین می توان پول مجازی یا پول های رمزنگاری شده را نوعی از پول دانست که بخش غیر دولتی (خصوصی) مسئولیت آن را به عهده گرفته است. از آنجا که ارزش پول همواره به درک انسان‌ها و برداشت ذهنی آن‌ها وابسته بوده است، در بحث پول های دیجیتال نیز همین قاعده حکفرماست.

به این معنی که در پیدایش ارزهای دیجیتال همچون بیت کوین، پذیرش و درک افراد از این سیستم پولی بوده که توانسته به آن ارزش ببخشد. دقیقا همانند مثالی که در مورد ارزهای فیات مطرح شد، مادامی که جامعه جهانی بر این باور باشند که ارزهای دیجیتال ارزشمند هستند و می توان آن ها را به عنوان یک دارایی دست به دست کرد، مکانیزم های این سیستم پولی به درستی عمل خواهند کرد.

لازم به ذکر است در مورد هر سیستم پولی، میزان پیش‌بینی پذیری ارزش پول و وجود اهرم‌های مطمئن برای مدیریت و حفظ ارزش پول، می توانند معیارهای مناسبی برای مقایسه انواع سیستم های پولی باشند و هر زمان یک سیستم پولی بتواند این مکانیزم‌ها را به شکل قدرتمندی مدیریت کند، می‌تواند سهمی از بازار را به خود اختصاص دهد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا